مهم ترین نکاتی که هر عکاس باید بداند
هدف در این مقاله این است که با مهم ترین اصولی که یک عکاس باید بداند آشنا شویم و اینکه بدانیم فرق یک عکاس خوب با یک عکس خوب چیست ؟ بهترین پاسخ شاید تفاوت در ثبات و پایداری باشد. امروزه هنر عکاسی نسبت به گذشته طرفداران بیشتری پیدا کرده است به ویژه در شبکه های اجتماعی و این را میدانیم که نمایش یک معنا در یک قاب کار ساده ای نیست و نیازمند یک نگاه خاص می باشد. احتمالا برای همه ما پیش آمده که به طور شانسی یک عکس خوب گرفته باشیم. شما کاملا مطمئن نیستید که چطور موفق به گرفتن آن شدید، اما همه چیز به طرز جادویی در جای خود قرار گرفت و شما تصویری را ثبت کردید که باعث می شود احساس کنید یک ستاره به تمام معنا هستید. اما مهم این است که بتوانید آن هیبت و شکوه را دوباره تکرار کنید… بارها و بارها. این کاری است که عکاسان عالی می توانند انجام دهند.مهم ترین چیزی که باعث میشود یک عکاس را به عنوان یک عکاس خوب بشناسید این است که عکس هایی که ثبت میکند دارای کیفیت عالی ای باشند.
قدم اول: دوربین خود را بهتر بشناسید

آیا فکر می کنید برخی عکاسان حرفه ای وجود دارند که به طور کامل نمی دانند چطور دوربین خود را کنترل کنند؟ درست است.
در ابتدا چیزی که باید بدانیم داشتن آمادگی در عکاسی است. آمادگی به معنای داشتن تجهیزات آخرین مدل نیست منظور این است که شناخت کافی از اجزای دوربین خود داشته باشید و نسبت به تجهیزات دوربین خود تسلط کافی داشته باشید . شناخت دوربین توسط عکاس ازجمله مواردی است که باید به آن توجه داشت .پیشنهاد ما به شما این است که اگر میخواهید عکاس خوبی باشید باید تلاش کنید که مهارتتان را در زمینه های مختلف عکاسی بالا ببرید. و سعی کنید مهارت و خلاقیت در عکاسی را برای ثبت عکس های خود در اولویت قرار دهید. توجه به اینکه دوربین شما از چه نوع مدلی باشد مهم نیست انچه که باعث ترغیب یک مخاطب نسبت به عکس شما میشود مهارت های به کار برده در عکس است.
همانطور که می دانید دوربین ها از همیشه هوشمندتر شده اند، و می توانند برای شما خیلی دقیق عمل کنند. اما ندانستن این مسائل تکنیکی شما را عقب نگه می دارد، و در رده «عکاسی شانسی» قرار می دهد.
- اینکه شما باید بدانید چطور تغییر دیافراگم بر ظاهر عکس شما تاثیر می گذارد.
- شما باید بدانید چطور سرعت شاتر خود را تنظیم کنید تا نتایجی که می خواهید را به دست آورید.
- شما باید بتوانید ایزویی را انتخاب کنید که متناسب شرایط شما باشد.
و آن وقت، بر اساس ویژگی های دوربین خود، باید در مورد مُدهای درایو، تراز سفیدی، فوکوس، مُدهای تثبیت کننده و غیره بدانید.
خوشبختانه این مسائل آنقدر که به نظر می رسد دشوار نیستند. در واقع شما می توانید تمام آنها را تنها در چند ساعت یاد بگیرید. وقتی این کار را انجام دادید، آماده اید تا به مرحله بعدی بروید.
نکته دوم: درک نوردهی یا اکسپوژر

یکی از سخت ترین چیزها این است که بفهمید منظور افراد از یک «نوردهی خوب» چیست. برخی از افراد فکر می کنند که تنها یک نوردهی درست و یک نوردهی اشتباه وجود دارد و اگر آن را اشتباه به دست آورید یک احمق هستید.
این طرز فکر احمقانه است.
بعد از شناخت دوربین خود ازجمله اصول دیگری که باید به آن توجه کرد شناخت اعضای اصلی مثلث نورسنجی است و تاثیر زیادی روی عکس شما دارد. و باید بتوانید از تنظیمات آن به بهترین شکل بهره ببرید. اگر در اینترنت معنای نوردهی را جستجو کنید، چیزی که مشاهده می کنید این است که همه آن تعریف ها به شکلی گیج کننده برای شما هستند و در واقعیت معنای روشنی از نوردهی را برای شما بازگو نمی کنند.
بنابراین ما تعریف خودمان را از نوردهی ارائه دادیم:
(در حقیقت یک نورسنجی خوب نوری است که شما به اندازه ای که میخواهید و لازم است به تصویر می دهید.)اگر از چیزی که شما می خواهید روشن تر باشد، زیاد نوردهی شده است. اگر تاریک تر از چیزی که شما می خواهید باشد، ناکافی نوردهی شده است. باید بدانید که شما عکاس هستید و برای اینکه به یک نوردهی کافی برسید باید دوربین خود را چطور تنظیم کنید.
نکته سوم: تسلط کامل بر نور

در اصل میتوان گفت که هیچ کس نمیتواند بر نور مسلط شود. اما یادگیری در مورد نور، درک جنبه ها و ظرافت های مختلف آن، دانستن نحوه کار با آن در هر شرایطی، ایجاد آن، دنبال کردن آن… خب، اینها واقعا پیگیری های مادام العمر عکاس هستند. ما هیچ وقت واقعا تسلط کامل پیدا نمی کنیم، اما ممکن است با سالها تمرین، به آن نزدیک شویم.
و اما سوالی که در اینجا پیش می آید این است که ما از چه جایی شروع کنیم ؟زمانی که شما به محیط بیرون قدم می گذارید فرصت های نورپردازی زیادی در انتظار شما هستند .
برای ادامه یادگیری آماده اید؟ ایجاد نور مورد نظر خودتان را امتحان کنید (مثل یک جادوگر!) یاد بگیرید که چطور از یک فلاش اکسترنال استفاده کنید. سعی کنید نور را بهتر بشناسید، وقتی شما بتوانید نور را بشناسید باعث میشود که شما از نور بهترین نتیجه را بدست آورید. برای این کار شما نیازمند تلاش و تمرین بسیاری هستید.به این منظور گاهی اوقات لازم است که از منابع نوری جانبی هم بهره ببرید که باید در این حالت کار با عملکرد فلاش را به خوبی بشناسید و بدانید چه زمانی بهتر است از آن استفاده کنید. به جستجوی نور ادامه دهید، به یادگیری در مورد آن ادامه دهید، و به قرار گرفتن در شرایط نوری جدید ادامه دهید. این کار یک عمر ماجراهای عکاسی، و بیش از چند تصویر عالی برای شما به ارمغان خواهد آورد.
نکته چهارم: کاوش بهتر عمق میدان

چیزی که مهمتر است و اکثرا شما آن را دست کم میگیرید عمق میدان است.
عمق میدان یکی از آن چیزهایی است که در ابتدا ساده به نظر می رسد، ولی یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار به حساب می آید و هرچه بیشتر یاد می گیرید پیچیده تر می شود. اما یادگیری در مورد آن، حتی در سطح پایه، تغییر زیادی در کار شما ایجاد خواهد کرد.به عنوان مثال، شما بدون این که اول در مورد عمق میدان یاد بگیرید، ممکن است فکر کنید که برای به دست آوردن کمی تاری در پس زمینه تصویرتان، فقط باید مقدار دیافراگم خود را کم کنید.
اما فاصله کانونی، فاصله سوژه تا پس زمینه، و فاصله دوربین تا سوژه را در نظر نگرفتید. و با ترکیب عوامل خاص، دیافراگم شما ممکن است در واقع تاثیر بسیار کمی بر عمق میدان داشته باشد یا اصلا تاثیری نداشته باشد. این کاملا صحیح است. گاهی اوقات هیچ تفاوت عمق میدان قابل توجهی بین f/1.4 و f/11 وجود ندارد.هنگامی که شما به مرور می فهمید که همه اینها چطور با هم ارتباط دارند، می توانید تاری پس زمینه چشمگیری به دست آورید، حتی با یک دوربین کامپکت در یک دیافراگم زیاد، تنها با دانستن این که دقیقا چطور باید تمام متغیرها را کنترل کنید.
یک از تصورات اشتباهی که همیشه ممکن است رخ بدهد و ما را به آن سو سوق دهد این است که می گویند هرچه(( عمق میدان کم باشد همیشه بهتر است ))باید بگوییم که در شروع کار خود استفاده از عمق میدان کم میتواند جذاب باشد ولی بایدتوجه کنید که زیاده روی در آن موجب کاهش کیفیت عکس میشود. از دیافراگم های زیاد یا دیافراگم های کم نترسید. در واقع، اصلا از دیافراگم نترسید. یاد بگیرید که عمق میدان چطور کار می کند، و سپس از آن به عنوان یک تصمیم خلاقانه برای درست از کار درآوردن تمام تصاویر استفاده کنید.
نکته پنجم: شناخت بهتر پرسپکتیو

یکی از تحسین شده ترین موضوعات در عکاسی پرسکتیو است که در عکاسی ترکیب بندی های بسیار قوی با استفاده از مفهوم پرسپکتیو و تبدیل منظره های سه بعدی به دو بعدی حاصل میشوند. میتوان به زبان ساده تر این طور تعریف کرد که نحوه اندازی های آنها و قرارگیری آنها و فضای بین انها تمام این تعیین موقعیت ها شیوه ای که بیننده شما صحنه را تفسیر می کند را تغییر می دهند. این ممکن است باعث شود همه چیز سه بُعدی تر به نظر برسد، و یک حس عمق به عکس بدهد، یا ممکن است همه چیز را تخت و مسطح کند.
در عکاسی جایی که شما تصمیم میگیرید بایستید و شروع به عکاسی کنید دقیقا جایی است که پرسکتیو شما را تعیین می کند و جالب است بدانید که این تغییر در پرسپکتیو میتواند عکس معمولی شما را به عکسی جذاب تر تبدیل کند. در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا فاصله کانونی هم میتواند پرسپکتیو را تغییر دهد؟اگر از لحاظ تکنیکی بخواهیم پاسخ دهیم جواب خیر است. زیرا فاصله کانونی فقط زاویه دید را تغییر میدهد فقط زمانی که شما لنز را تغییر میدهید و موقعیت هم به همان صورت تغییر می دهید ترکیب این دو باعث میشود که پرسپکتیو شما هم نیز تغییر کند.حالا اینکه در چه زمانی این پرسپکتیو تغییر می یابد، باید بگوییم که اگر لنز در حالت نرمال باشد و به سوژه نزدیک شویم و از آن عکس بگیریم پرسپکتیو در این حالت زیاد است و اگر از سوژه دور شویم و روی آن زوم کنیم، در این حالت پرسپکتیو ما کم میشود.
شناخت پرسکتیو به تمرین و آزمایش زیادی نیاز دارد، کمی تکان دادن پاهایتان، اینکه دولا شوید، دراز بکشید، روی یک نردبان بایستید، روی یک ساختمان بایستید، یک قدم به جلو بردارید، یک قدم به چپ بردارید. این چیزها پرسپکتیو شما را تغییر می دهند و تاثیرات عمده ای بر ظاهر و احساس عکس های شما ایجاد می کنند. آزمایش کنید. هر بار که پرسپکتیو خود را عوض میکنید و عکس می گیرید میتوانید به راحتی عکس ها را باهم مقایسه کنیید و تغییرات را به خوبی حس کنید.
نکته ششم: غلبه بر ترکیب بندی

در این قسمت به اصول ترکیب بندی می رسیم که یک موضوع مهم است که شامل بحث های گسترده تر از پرسپکتیو می باشد که در واقع تمرکز آن روی نور، خطوط، فرم ها، حرکت، بازتاب ها و...می باشد. ترکیب بندی خودش دارای قوانینی است. ترکیب بندی را میتوان اینگونه تعریف کرد« همه عناصر گوناگونی که داخل کادر عکس قرار می گیرند»
شما ممکن است «قوانین» ترکیب بندی را شنیده باشید: قانون یک سوم، فضای منفی، تعادل بصری. قوانین و این ایده که شما قبل از این که مجاز به عکاس بودن باشید باید بنشینید و آنها را حفظ کنید، ترسناک و کسل کننده به نظر می رسند. در واقع این قانون جز دستورالعمل ها هستند و بیشتر راهی برای سازماندهی المان ها در کادر شما هستند شما برای اینکه بتوانید یک عکاس عالی باشد باید بتوانید برای افزودن جذابیت عکس هایتان از این دستورالعمل ها پیروی کنید.در واقع در ترکیب بندی ما کادر مورد نظر خودمان را به 9 قسمت مساوی تقسیم می کنیم که جالب است بدانید، بسیاری از سازندگان این قابلیت نمایش را در حالت زنده دوربین قرار داده اند.که فقط باید به قسمت تنظیمات خود مراجعه و آن را فعال نمایید. همه ما در تلاش این هستیم که سوژه موردنظر خود را در کادر وسط قرار دهیم که برای داشتن یک ترکیب بندی جذاب با قرار دادن آن دور از مرکز به وسیله ی قانون یک سوم آن را به زیباترین ترکیب بندی تبدیل می کنیم.
اما اگر احساس می کنید این قانون را دوست ندارید، می توانید آن را عمدا بشکنید، و سوژه خود را کاملا در مرکز کادر قرار دهید. شاید بخواهید تقارن سوژه خود را برجسته کنید. شاید یک سوژه بسیار جدی است، و قرار دادن آن در مرکز آن احساس را تقویت می کند.
همه چیز به شما و سلیقه شما برمیگردد در حقیقت شما به عنوان یک عکاس وقتی تسلط کافی روی قوانین داشته باشید، میتوانید عکس های خود را به بهترین شکل طراحی کنید و از گزینه های جذاب و جالب هم میتوانید برای کمک به عکستان استفاده کنید که البته همه چیز به خود شما به عنوان یک عکاس بر میگردد.

اجازه بدهید کمی چالشی این بحث را به پایان برسانیم.امروزه برای عکاسان پس پردازش یک عنصر حیاتی به شمار می آید.
در دنیای عکاسی دو دسته از افراد هستن. اول، کسانی که معتقدند پس پردازش (استفاده از نرم افزار برای ویرایش تصاویرتان پس از این که گرفته شدند) در بهترین حالت اتلاف وقت، و در بدترین حالت انحراف واقعیت است.
دسته دوم، معتقدند که پس پردازش ابزاری است که یک عکاس می تواند از آن استفاده کند تا با کمک آن تصاویرش بیشتر شبیه به آنچه که چشم آنها در هنگام گرفتن عکس شاهد آن بود شود، یا حالت عکس را بهتر میکند یا یک داستان بگوید. این یک تکنیک خلاقانه است که قدمت آن به اندازه خود عکاسی است.
پس پردازش یک مهارت ضروری برای یک عکاس دیجیتال است. (حتی عکاسان فیلم هم پس پردازش انجام می دهند!).
معمولا عکس هایی که مستقیم از دوربین بیرون می ایند جز صحنه اصلی عکس چیز دیگری به نظر نمیرسند و در این حالت بی روح و خسته کننده خواهند بود. پس پردازش با تنظیم چیزهایی مانند کنتراست، روشنایی، وضوح، و اشباع، به بازگرداندن آن زیبایی کمک می کند.
با برنامه هایی مانند لایت روم می توانید کارهایی مانند dodging و burning انجام دهید، که به معنی روشن یا تاریک کردن انتخابی بخش هایی از یک تصویر به منظور هدایت توجه بینندگان شما به جایی است که می خواهید.
این کارها تکنیک های جدید نیستند و همه در حیطه عکاسی قرار دارند که در ابتدا با سختی و نوردهی قسمت های مختلف انجام می شدند و اگر اشتباهی رخ می داد مجدد باید از ابتدا شروع به کار می کردید. اما امروزه شما میتوانید در کوتاه ترین زمان ممکن با نرم افزار لایت روم به اندازه ای که میخواهید آن را تنظیم کنید تا آن عکس و یا تصویر بی نقص خود را بدست آورید.
نتیجه گیری نهایی
سخن آخر اینکه هر عکاس باید به نکاتی که در مطالب بالا به آن اشاره کردیم توجه داشته باشد مدت زمان تسلط بر این یادگیری ها به توانایی افراد برمیگردد، عده ای ممکن است در فاصله زمانی بلند مدت تسلط پیدا کنند و برخی دیگر بالعکس .
شاید بخواهید پرتره بگیرید، و آن وقت چیزهای زیادی در مورد تعامل با سوژه و روانشناسی وجود دارد که می توانید یاد بگیرید. یا شاید بخواهید به عکاسی سفر بپردازید. در این صورت انواع مختلف ژانرها، از عکاسی خبری گرفته تا عکاسی منظره دارید، و آن وقت کنجکاوی انسان شناسان برای فرهنگ و علاقه مورخان به گذشته، در گفتن داستان هایی از مکان هایی که بازدید می کنید به شما کمک خواهد کرد.
این را توجه داشته باشید که برای یک عکاس هیچ پایانی برای یادگیری وجود ندارد بلکه هرروز میتوان مسائل و نکات جالب تری را برای عکاسی آموخت و بر آنها تسلط پیدا کرد که بتوانیم بهترین عکس ها را ارائه دهیم